-->
Nilgoon || Webgard || Lithium || Shine || Araz || Ankabut || Contact ||
>> LET IT BURN <<

 

  Monday, April 28, 2003



#
امکان ندارد
چشمهايم را ببندم
به او فکر کنم
وتصويری از او در ذهنم بيايد، بدون حضور سيگاری در دستش.
چهره ای پشت حلقه های دود.
اندامی غوز کرده، با سيگاری در دست ، خيره به صفحه روشن تلويزيون ،بدون اينکه واقعا نگاهی به آن بياندازد.
چه بسيار دفعات که با هم از هر دری ، از هر گوشه ای ، باب هر مشکلی ، خبری ، دردی ، آرزوهای بر بادی ، حرف نزديم
و او در ميان پک هايی که به سيگار- يار هميشگی اش- می زده ، همراه حرفهايم بوده است.
چه بسيار دفعاتی که ساعتها با هم حرف زده ايم ، بدون اينکه کلامی بينمان رد و بدل شود.
من بودم و نگاهم ، او بوده و سيگارش.
سيگارش در دست
انگشتان زردش
سبيل رنگ گرفته اش
و بوی مخصوصش
که فقط و فقط مخصوص اوست.
مخلوط بويی از سيگار که با ادوکلن هميشگی اش ، همراه شده و بويی خاص او می دهد.
فقط و ققط او !

و اکنون
ضربانهای قلبش همراه گامهای او نيستند.
و من نمی توانم به او بگويم
قلبش به يار هميشگی او- سيگار- حسادت می کند
و او بايد از ميان آندو يکی را انتخاب کند.
و من
نگران او هستم.
نگران.
خيلی نگران.



Nilgoon